پارت نود و چهارم

زمان ارسال : ۲۲۲ روز پیش

زندگی با نوید در آپارتمان کوچکش برایم آرامشبخش بود هر چند هنوز بابت ندا و بی خبری‌‌اش مضطرب بودم و سعی داشتم آن را از دید نوید پنهان کنم. صبح روز فردای عقد از خواب بیدار شدم و چشمم به ساعت دیواری افتاد. نه بود. پتو را کنار زدم و از اتاق خواب بیرون آم ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید